جهان وانمودها

رسانه ها در جهان وانمودها

فرهاد شمسیان

حوالی ۱۸۲۷ یا ۲۸ میلادی، مخترعی فرانسوی به‌نام “کلود نیپس”، جعبه‌ای موسوم به “اتاقِ‌تاریک” را از دوستِ عینک‌سازش قرض گرفت و نخستین عکسِ باقی‌مانده‌ی تاریخ را از طریقِ ۸ ساعت نوردهی بر یک صفحه‌ی حساس به نور -از جنس فلز روی- ثبت کرد. عکسِ مذکور به‌دلیل حرکت زمین و تغییر محلِ سایه‌ها ناواضح بود، اما در پسِ همان اغتشاشِ تصویری نیز می‌توان حیاطِ خانه‌ی نیپس را تشخیص داد. او فناوری جدیدی را به‌کار گرفته بود که برخلافِ طراحی و نقاشی، می‌توانست طبیعت را بدونِ دخالت انسان و توانایی‌هایش ثبت و بازنمایی کند. یک دهه‌ی بعد، فناوریِ دوربینِ عکاسی در آکادمی علوم و هنرهای زیبای پاریس به‌نام کلود نیپس و همکارش ثبت شد. 

هنگامی که دوربین عکاسی یا “فناوری خودکارِ ثبت تصویر از واقعیت” در میانه‌ی قرنِ نوزدهم به جهانیان معرفی شد، تحولی قابل اعتنا در فرآیند ادراک و درکِ بشر از دنیای پیرامونش بوجود آورد که می‌توان از آن را نوعی”سرسپردگی” تعبیر کرد. عکس، در بحبوحه‌ی افولِ رویکردهای ایده‌آلیستی به واقعیت متولد شد و فرآیند عکاسانه، آنقدر در نسخه‌برداری از واقعیتِ مادی موفق بود که خیلی زود به‌عنوان روشی قابل استناد در دادگاه‌ها، وزارت‌خانه‌ها، ارتش‌ها و آزمایشگاه‌های علمی مورد استفاده قرار گرفت. بشر، در مقابل فناوری‌ای که واقعیت را بدونِ دخالتِ انسان ثبت و تکثیر می‌کرد، سرِ تعظیم فرود آورد و “عکس” را در جایگاهِ “پنجره‌ای به حقیقت” قرار داد و خیلی زود، از آن برای بیانِ هنری، اجتماعی، سیاسی، تبلیغات، پورنوگرافی و در یک کلام بیانِ ایدئولوژیک استفاده کرد.

امروزه اگرچه عکاسی پیشرفته با سندیتِ بیشتری مثلا در دادگاه‌ها، مراکز علمی و ارتش مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما باور و ایمان به حقیقتی که تصاویر و عکس‌ها در پی اثباتِ آن‌اند، نسبت به گذشته کمتر شده است. پیشرفتِ فناوری‌های مرتبط با دوربین‌های دیجیتال، چاپ‌و‌ظهور عکس و نرم‌افزارهای ویرایشِ تصویر، ماهیتِ واقع‌گرای عکس را به چالش کشیده‌اند. فرآیندِ عکاسانه در مسیرِ تجاری‌سازی، تولید انبوه و شیءگشتگی قرار گرفته و عکس به جایگاهی رسیده که حتی در انتقالِ همان نسخه‌ی صاف و ساده‌ی “رونویسی واقعیت” نیز دچار ضعف و تردید است. انسانِ امروز دیگر به راحتی هر تصویری را واقعی نمی‌پندارد. اما معیارِ ذهن برای تعیینِ حقیقی یا غیرحقیقی بودنِ یک عکس چیست؟ 

تصوّر کنید که عکسی از دانالد ترامپ درحالی که با زیرشلواری نشسته و مشغول کشیدنِ قلیان است، در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود. این عکس به ظاهر هیچ نشانی از دستکاریِ دیجیتال ندارد. اما با این حال، درصد کمی از مخاطبان این عکس را حقیقی می‌پندارند. زیرا پیامِ عکس، آن انگاره‌ای که تصویرِ عکاسانه در پیِ انتقالِ آن است، با واقعیتی که مخاطبان از جایگاه و شخصیتِ دانالد ترامپ دارند مغایرت دارد. واقعیتِ موجود در ذهنِ آنها محصولِ چه فرآیندی است؟! پاسخ یک کلمه است: رسانه!

این رسانه‌ها هستند که تصوّر یا انگاره‌ای را با عنوانِ واقعیت تعریف می‌کنند و تمامی استدلال‌ها و تجزیه‌وتحلیل‌های خود را بر همان مبنا انجام می‌دهند. تمامی اینها تصویری خوف‌آور از جهانی را ترسیم می‌کند که ژان بودریار، فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی، آن را “جهانِ وانموده‌ها” خواند. بودریار معتقد بود که جهانِ پسامدرن، جهانی که در آن مدام رونوشت‌های تصویری متعددی از واقعیت تولید و تکثیر می‌شود، جهان وانموده‌‌‌ها است. مقصودِ او از وانموده، آن تصوّرِ نه‌چندان دقیقی است که ذهنِ آدمی از واقعیتِ بیرون می‌سازد و آن را همانندِ حقیقتی غایی می‌پندارد. از منظر بودریار، ما وارد جهانی فراواقعی شده‌ایم. آنچه رسانه به ما می‌گوید را باور می‌کنیم و تصویرمان از واقعیت را برمبنای آن تنظیم می‌کنیم. 

انسانِ امروز جهان را از پسِ شخصیت‌های فیلم‌های هالیوودی، سلبریتی‌های رسانه‌ای، اینفلوئنسرهای فضای مجازی و عکس‌ها و فیلم‌ها و صداها و پیام‌ها درک و دریافت می‌کند. آنچه از رسانه‌ها مصرف کرده، زیربنای ساختِ واقعیتی بیرونی هستند که ذهن آن را مبنای ارزیابی‌ها و قضاوت‍‌های خود قرار می‌دهد،

و ما کمتر از خود می‌پرسیم که آیا واقعیت، به وا‌قع همین است؟!

مدرسه علوم نوین رسانه

دانشگاه صنعتی شریف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *